گوناگون از جهان...webnet.loxblog.com
گوناگون از جهان...webnet.loxblog.com
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 28 / 11 / 1390برچسب:, توسط کیا عشوری.kia ashoori |
تاثیر تحولات داخلی بر تصمیم گیری‌ دشمن؟
کیهان نوشت:
اگر فتنه 88 اتفاق نمی افتاد اكنون موقعیت راهبردی ایران در منطقه و جهان چگونه بود؟ اگر طرف های بازنده انتخابات 40 میلیونی سال 88 به رای مردم تمكین می كردند، مجری پروژه دشمن نمی شدند و با تن دادن به قواعد دموكراسی شكست از رقیب را می پذیرفتند، آیا باز هم دشمن مجال آن را پیدا می كرد كه راهبرد «تجمیع فشار بر ایران» را از سال 89 به این طرف به عنوان گزینه اصلی سیاستگذاری خود درباره ایران در پیش بگیرد؟ این سوال ها از این رو مهم است كه دقت در آنها می تواند یكی از مهم ترین مسائل امنیت ملی ایران ظرف 3 سال گذشته را تعیین تكلیف كند؛ مسئله ای كه می توان آن را «تاثیر تحولات داخلی بر تصمیم گیری های راهبردی دشمن» نامید. قلب این مسئله آنگونه كه با مطالعه سیر حوادث در این 3 سال می توان فهمید یك جمله بیش نیست: «تغییرات محیط سیاست داخلی در ایران، راهبردهای دشمن را چگونه و در چه جهتی جابجا كرده است»؟
خرداد 1387 را به یاد بیاورید. یك سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری در ایران. در اینجا فرصتی برای توصیف دقیق شرایط محیط امنیت ملی ایران در آن مقطع نیست. به طور بسیار خلاصه، ایران یك سال مانده به انتخابات ریاست جمهوری 88 در اوج قدرت داخلی و منطقه ای قرار داشت. در داخل ایران مردم به دور از هر گونه انحراف طعم شیرین دریافت خدمت بی منت را چشیده بودند و در بین گروه های سیاسی هم اجماعی كم و بیش كامل در این باره وجود داشت كه دولت نهم تكرار خواهد شد. در محیط سیاست خارجی 5 قطعنامه شورای امنیت علیه ایران -كه 3 قطعنامه آن، قطعنامه تحریم بود- نه تنها هیچ تاثیری بر برنامه هسته ای ایران به جای نگذاشته بود بلكه برنامه ایران نسبت به سال 2006 یعنی زمانی كه تحریم ها علیه ایران آغاز شد، رشدی چنان محسوس داشت كه برخی از ناظران به بوش پسر طعنه می زدند كه اگر پرونده ایران را به شورای امنیت نمی فرستاد، شاید 164 ماشین سانتریفیوژ ایران در سال 2006، به این سرعت به 8000 سانتریفیوژ در سال 2008 تبدیل نمی شد. كار به جایی رسید كه خاویر سولانا در همان ایام به تهران آمد و با ارائه یك پیشنهاد به ایران كه تلویحا غنی سازی اورانیوم را می پذیرفت از ایران خواست مكانیسم فریز را جایگزین مكانیسم تعلیق كند كه تا پیش از آن غربی ها آن را خط قرمزی عبور ناپذیر می دانستند. تلفیق ناكامی در تاثیرگذاری بر رفتار ایران از طریق تحریم ها با دو عامل دیگر یعنی تشدید بحران در افغانستان و آشكار شدن نشانه های بحران مالی جهانی وضعیتی بوجود آورد كه آمریكایی ها در آن حتی دیگر قادر به پنهان كردن ضعف خود نیز نبودند. مذاكرات «ژنو یك» در اكتبر 2008 در هیمن فضا برگزارشد. آمریكایی ها برای نخستین بار در تاریخ مذاكرات ایران و غرب، مستقیما نماینده ای به این مذاكرات فرستادند و آنطور كه برخی مطلعان می گویند لحن آمریكا هیچ شباهتی به آن لحن زورگویانه و متفرعنانه همیشگی نداشت و خلاصه اینكه آشكارا می شد دید آمریكایی ها دریافته اند سبد گزینه هایشان در مقابل ایران كاملا خالی است و بنابراین چاره ای جز ورود به فاز تعامل و مذاكره از موضع برابر ندارند.
طلیعه انتخابات ریاست جمهوری در ایران كه آشكار شد به یك باره همه چیز معكوس گشت. در حالی كه بنا بود دور دوم مذاكرات یك ماه بعد از مذاكرات ژنو یك برگزار شود، خاویرسولانا تمایلی از خود برای از سرگیری مذاكرات نشان نمی داد. روشن بود كه اتفاقی افتاده است و به تعبیری كه نگارنده اغلب به كار می برد، غربی ها حس كرده اند یك گزینه جدید به سبد گزینه های آنها اضافه شده كه بهتر است تا آن را امتحان نكرده اند، از در مذاكره و امتیازدهی با ایران در نیایند.
آن گزینه چه بود؟ زمانی شاید نمی شد به این سوال یك پاسخ دقیق داد اما اكنون اطلاعات مبسوطی وجود دارد كه نشان می دهد در آستانه انتخابات سال 88 رصد فضای داخل ایران به غربی ها این پیام را داد كه درون فرایندی به نام انتخابات ریاست جمهوری دهم فرصتی گرانبها برای آنها وجود دارد كه نباید آن را از دست بدهند. غرب حس می كرد برای پایین كشیدن ایران از اوجی كه در آن قرار گرفته و برای فرار از تن دادن به حقارت پذیرش شكست در مقابل ایران متحدانی در داخل ایران یافته و لذا تصمیم گرفت با وجود نیاز مبرمی كه داشت روند مذاكره با ایران را تعطیل كرده و تمام امكانات خود را برای تقویت ناآرامی و بی ثباتی داخلی در ایران بسیج كند.
مذاكرات با ایران تا یك سال متوقف ماند. در تمام این سال امید غربی ها این بود كه شرایط داخلی ایران به قدری بحرانی شود كه ایران چاره ای جز امتیاز دهی در خارج برای جلوگیری از درگیری همزمان در دو جبهه نداشته باشد. مذاكرات ژنو دو درست یك سال بعد یعنی در اول اكتبر 2009 برگزار شد. این بار غربی ها در حالی پای میز آمدند كه گرچه می دانستند امیدی به موفقیت جنبش به اصطلاح سبز در ایران نیست و این بساط روز به روز بیشتر تحلیل می رود اما تصور می كردند الان ایران به لحاظ داخلی ضعیف شده و دیگر با قدرت و صلابت پیشین قادر به مقاومت در مقابل آنها نخواهد بود و ثانیا به دلیل اختلافات ما بعد انتخابات جامعه سیاسی در ایران دچار تشتت و پراكندگی شده و لذا آنطور كه هیلاری كلینتون همان ایام گفت ایران فعلا قادر به گرفتن تصمیم های بزرگ درباره مسائل سیاست خارجی و امنیت ملی خود نخواهد بود.
این اشتباه بزرگی است اگر كسی تصور كند خیانت فتنه 88 به كشور آتش زدن چند سطل آشغال یا چند روزی ناآرام كردن یكی دو خیابان در تهران بوده است. خیانت بزرگ و پاك نشدنی فتنه این بود كه قرار بود دشمن ناامید را امیدوار كند و فرآیند فشار بر ایران را كه در سال 87 ناكارآمدی آن آشكار شده و تقریبا از روی میز حذف شده بود مجددا به روی میز بازگرداند.
از اویل سال 1389 به این طرف كل ماجرای هماوردی راهبردی ایران و غرب در این یك جمله قابل خلاصه سازی است كه غرب می خواهد فتنه 88 را مجددا احیا كرده و بی ثباتی سیاسی در ایران را به شكلی جدید طوری كه فاقد ضعف های پروژه سال 88 باشد، بازسازی نماید.
آغاز فرآیند تجمیع فشار بر ایران كه غربی ها اكنون سعی می كنند آن را به اوج برسانند دقیقا مربوط به یك سال بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران یعنی بهار 1389 است. در آن مقطع بود كه آمریكایی ها حس كردند فتنه سبز در ایران نیاز به كمك مستقیم تر و موثرتر طرف خارجی دارد و به همین دلیل تصمیم گرفتند مجموعه اهرم های فشار خود علیه ایران را كه فشار دیپلماتیك، حمله نظامی، عملیات اطلاعاتی و تحریم در راس آنها قرار داشت با هم تركیب كرده وبه طور همزمان اعمال كنند. از سال 89 تا همین امروز، تجمیع فشار خارجی بر ایران اساسا هیچ هدفی جز تقویت جریان فتنه- با تركیبی دیگر- در داخل ایران، تلاش برای بی ثبات سازی محیط درونی ایران و نهایتا وادار كردن نظام به امتیاز دهی به این جریان نداشته است و غربی ها عمیقا به این باور رسیده اند كه موثرترین راه برای مقابله با برنامه هسته ای و موشكی ایران هم همین است كه جریان سازشكار در ایران زمام امور را به دست بگیرد.
هم اكنون مجموعه ای شواهد وجود دارد كه نشان می دهد وضعیت شاخص های امنیت ملی ایران شباهتی عجیب به سال 87 دارد. و این دفعه ایران در اثر موج بیداری اسلامی در منطقه در موقعیت و جایگاهی به مراتب مقتدرانه تر از آن روزها قرار دارند. و از این روی غربی ها سخت در پی آن هستند كه راهی برای پایین كشیدن ایران از اوجی كه در آن قرار دارد یا به عبارت دیگر متوقف كردن ایران درپیچ تاریخی فعلی پیدا كنند. مجموعه طراحی ها برای انتخابات مجلس آینده تا آنجا كه به دشمن خارجی مربوط می شود همین هدف را تعقیب می كند و بزرگترین بی بصیرتی در شرایط فعلی این است كه كسانی با ندیدن این موقعیت حساس و بی توجهی به پروژه بسیار جدی كه غرب برای متوقف كردن رشد قدرت راهبردی ایران طراحی كرده، بر طبل اختلافات داخلی بكوبند و صحنه انتخابات را به جای آنكه صحنه وحدت و همدلی باشد، به محلی برای افزایش اختلافات تبدیل كنند.اگر معنای بی بصیرتی در سال 88 عدم مرزبندی سریع و به موقع با دشمن بود، معنای بی بصیرتی اكنون ندیدن دشمن و در نیافتن موقعیت تاریخی نظام جمهوری اسلامی است كه بر آستانه دروازه خیبر ایستاده است.
مهدی محمدی - روزنامه کیهانhttp://www.598.ir/fa/news/39935/


-